The Hunt
8.3 (میانگین رآی 330,000 نفر)
77 نمره منتقدین
8.3 امتیاز کاربران ( 75 رای)

The Hunt ( 2012 )

تاریخ انتشار : 2013/01/09
 یک معلم که تنها زندگی می کند ، تمام مدت تلاش می کند تا حضانت پسرش را بگیرد . رفته رفته زندگی او بهبود می یابد و عاشق می شود و خبرهای خوبی در مورد پسرش به او می رسد ولی این شانس خوب با یک دروغ کوچک به طور وحشیانه ای نابود می شود و …
The Hunt
  • توضیحات :

    نسخه هایی که با این نماد CC نشان داده شده‌اند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی هستند.

    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.75 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.41 گیگابایت انکودر: Ganool
    کیفیت: BluRay 1080p x265 حجم : 987.13 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 872.39 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 798.59 مگابایت انکودر: Ganool
    کیفیت: BluRay 720p x265 حجم : 492.79 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    • hosseinaw
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      hosseinaw
      شنبه, ۱۰ شه‍ ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۵۲
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      • تنوع در نوع گویش داستان
      • فیلمنامه خوب
      • موسیقی متن خیلی خوب
      نقاط ضعف
      • بد جلوه دادن برخی دیدگاه ها
      • تا حدی کلیشه ای بودن
      !توجه!
      محتوای نقد حاوی اسپویل می باشد، پس اگر فیلم رو تجربه نکردید نقد رو نخونید.

      با سلامی دیگه خدمت همه کاربران و فیلم دوستان نایت مووی
      بنده با یک نقد دیگه ای همراهتون هستم. نقد فیلم شکار (The Hunt) ضمن تشکر از نایت مووی که سبب شد فیلم در سایت و در اختیار ما قرار بگیره. :)

      اول از شما یه سوال دارم: فکر میکنید که با یک دروغ یا یک جور تهمت میشه امید یک مرد بزرگسال رو به ناامیدی و تاریکی تبدیل کرد؟!
      فکر کردن به این موضوع شاید جواب های مختلفی در بر داشته باشه ولی بنظر شما یک دختر بچه با جثه کوچک میتونه زندگی یه نفر رو به کابوس تبدیل کنه؟!
      این بار سوال واضح تر شد و جواب دشوار تر!
      شاید در ابتدا با نیشخند جواب نه رو بگید اما این فیلم دقیقا همون جوابی هست که ما انتظارش رو داریم.
      واکنش ها در نگاه اول ممکنه تدافعی باشه: اخه مگه میشه؟! چطور ممکنه؟! و...

      همونطور که هممون میدونیم لوکاس یه معلمی هست که از دبیرستان پسرانه اخراجش کردن و از زنش طلاق گرفته و به دنبال گرفتن حضانت تک پسرش هست شاید میشه گفت گرفتن حضانت امیدش!

      شاید گرفتن حضانت پسرش بتونه یه تکون دوباره بطری امید و زندگی یه معلم اخراجی بده...،
      لوکاس روز هارو با سختی و با آرزوی اینکه شاید روزی بتونه صبحونه رو با پسرش بخوره و روز هارو بتونه با اون سپری کنه از خواب بیدار میشه و روز رو سپری میکنه.

      حتی لوکاس یک عشق جدید پیدا میکنه و با گرفتن حضانت پسرش دوباره متولد میشه و یه زندگی تازه رو شروع میکنه. دیگه چی واسه یه زندگی زیبا میخوایم؟!

      در همین حال دوست لوکاس که یه خانواده بی نظم و مثل هر خانواده ای که دارای مشکلات خانوادگی هست، موجب مشکل آفرینی بزرگی برای لوکاس میشه.
      خیلی سخته آدم بخاطر دوستش توی دردسر بیافته شاید خیلی ما ها اینو درک کنیم.

      دختر دوست لوکاس که یک بچه ساکت با افکار ها و رویای های بچگانه از مشکلاتی که بین پدر و مادر وی رخ میدهد رنج میبرد. به همین دلیل از این رو به لوکاس پناه میاورد. شاید کسی باشد که بتونه اون رو از اون جو پر سر و صدا و شلوغ دور کنه...!

      شاید همه بدبختیای لوکاس از همینجا شروع شد.ضمنا باید به این توجه کرد که برادر همون دختر بچه که یک نوجوانی با تربیت غلط جنسی هست میتونه روی اون دختر تاثیر گذاشته باشه.(مطمئنا اون صحنه رو الان دارید مرور میکنید. :))

      پس این پتانسیل رو به دختر بچه میده تا چیز هایی فراتر از افکار یه کودک باشه...
      همه ی ما فیلم های بوگارت رو دیدیم، و دیدیم که یک بوسه عشق میتونه شروع یک زندگی زیبا،شعله ور شدن مشعل جاودانگی و شاید قایق نجاتی در میانه این اقیانوس بی رحم روزگار باشه.
      اما آیا هر بوسه ای از سر عشق است؟! در این فیلم باز هم این دیدگاه نقض میشود...
      پس متوجه شدید این فیلم دو دیدگاه رو به چه شکلی در خودش نقض میکنه.شاید این فیلم شکار باور ها باشد؟ شکار باور هایی که قبل از دیدن فیلم داشته اید...

      اون دختر با اون بوسه باعث شروع کابوس، شروع یک نا امیدی، یک طوفان از جنس تهمت و گرد باد از جنس دروغ رو به زندگی لوکاس میاره.دروغی که خودش کم کم اون رو باور میکنه و به بقیه اینو تحمیل میکنه و جالب تر اینکه بعد از اون بیشتر بچه ها و همکلاسی های وی به افکار و باور اون روی میارن...

      گناه لوکاس چه بود؟بهای یک کمک این نیست...!

      اون لکه ننگی که به لوکاس داده شد موجب نابودی و نا امیدی اون شد و از همه مهم تر از بین رفتن رابطه دوستی اون با دوستش.
      دیوانگی عالمی هست که برای خود میسازیم اما اون دختر دیوانگی رو برای لوکاس ساخت و اون رو توی حباب شیشه ای حبس کرد.
      بعد از اون رفتار همیشه بی رحمانه ی مردم و اطرافیان موجب آزار بیشتر او میشد و احساس تنهایی که لوکاس میکرد...

      همگی شبیه یک خواب بدی بود که میشد اون رو تصور کرد خوابی که خواستار بیدار شدن و صبح شدن و طلوع خورشید هستی، اما...
      هر بار که اتهام بقیه به لوکاس بیشتر میشد، متهم بودن اون به انجام آن کار کمتر!
      شاید اصرار مردم به انجام اتهام بیشتر برای نابودی اون بود تا برای تاوان او برای انجام گناه.
      همیشه امید در نا امیدی خودش رو نشون میده، درسته لوکاس بعد از مدت ها پسرش رو ملاقات میکنه و برای چند مدت کوتاه اتفاق های گذشته رو فراموش. فقط میخواهد با پسرش باشد و اتهام های بقیه گوش نده. شاید پسرش سپری از جنس امید در مقابل تیر های نا امید وارانه بقیه باشه.

      اذیت و آزار ها ادامه داشت و بدتر از همه بی گناه بودن لوکاس اون رو آزار میداد، تاوان برای گناه نکرده، مجازات برای جرم مرتکب نشده کابوسی که یک بوسه به او هدیه داد.

      پس از گذشت اتهام و اثبات شدن بی گناهی وی شرمساری مردمی رو میدیدیم که هیچ جوابی برای اون رفتار های خسمانه و بی رحمانه خودشون نداشتند
      و لوکاسی که از مخمصه تاریکی نجات پیدا کرده بود و روشنایی رو پیدا کرده بود میتونست بقیه زندگیش رو در کنار پسرش بگذرونه همونطور که اون همیشه آرزو داشت، درسته لوکاس از خواب بیدار شده بود. و خورشید طلوع کرده بود...

      فضا سازی که فیلم ایجاد میکرد واقعا قابل لمس بود و میتونستی حال و روز لوکاس رو درک کنی به طوری که حتی برای یک لحظه هم فیلم رو توقف نکنید.
      شاید اینجا منظور از شکار، خود لوکاس باشه که توسط مردمی که به او اتهام زدند شکار شد و شکارچی وی یک دختر بود.!

      امیدارم از نقد لذت کافی رو ببرید و داستان فیلم براتون گیرا تر شده باشه
      شاد و پیروز باشید در پناه ایزدی.
      AW.



عناوین مشابه

The Shawshank Redemption (1994)
9.3
 «اندي» (رابينز)، بانکدار محترم و پولدار ايالت نيوانگلند، به اتهام قتل همسرش و فاسق او به حبس ابد در زندان ايالتي شوشنک محکوم مي شود و اندکي بعد با «رد» (فريمن)، زنداني سياه پوست، دوست مي شود. پس از هجده سال، «اندي» ردي از قاتل اصلي پيدا مي کند و تصمیم می گیرد برای آزادی تلاش کند...